۱۱/۱۴/۱۳۸۸

تونلی که به دوربرگردان ختم می شود

در سی ساله گذشته تهران تا کنون سه مدیر داشته که هر سه اسم و رسمی در کرده اند. آن قدیمی تر از همه، پروژه های نواب، تونل رسالت، برج میلاد و یک پکیج از اتوبان و بزرگراه را کلید زد و با اینکه همه را هم نتوانست تمام کند، ولی در نزد مردم مقبول افتاد و همه او را مدیری نام نهادند که خوب کار کرده و اگر هم خورده اشکالی نداشته ، چون بالاخره شهر را چهره ای دیگر داده است.
بعد از اولی البته زمان زیادی گذشت که دیگر شهردار منحصر به فردی در تهران نیامد. هر که می آمد همان پروژه های نیمه تمام اولی را دنبال می کرد به اضافه کمی پیشروی در مترو.
ولی دومین شهردار معروف تهران که آمد، سعی کرد که از سوراخ قبلی دوباره گزیده نشود. او که ایمان داشت هیچ مدیری نمی تواند افتتاح پروژه های بزرگ را در دوره مدیریت خودش شاهد باشد، پروژه هایی تعریف کرد که بتواند در ظرف یک یا دو سال افتتاحشان کند و مصداق این ضرب المثل قدیمی شود که «کی کار کرد؟ همان که تمام کرد. » پس دست به کار شد و تهران بزرگ را مجهز به آبخوری منقش به نقش شهدا ، مستراح عمومی مجهز به تکنولوژی نوین و دوربرگردان متصف به نوآوری، ساخت. او البته برای جلوگیری از اثرات زمین لرزه احتمالی پروژه ای بسیار ارزان و کارآمد معرفی کرد به نام اتاق امن. ولی شوربختانه نتوانست آن را استارت بزند و اجرایی کند. او حتی برای حمل و نقل عمومی تهران تمام تلاشش را کرد تا مونوریل را جایگزین مترو کند، اما دستاورد آن سرگردانی چند ساله ساکنین غرب تهران بود که ترمینال اتوبوس های واحدشان در میدان صادقیه هنوز که هنوز است به گودالی عظیم بدل شده است. ولی این سه طرح آبخوری، مستراح عمومی و دوربرگردان را هم استارت زد و هم یکی یکی افتتاح کرد. او وقتی از پست خود می رفت دیگر پروژه نیمه تمامی نبود تا مدیر و شهردار بعدی در گمنامی به تکمیل آن بپردازد. بعضی از پروژه های او حتی مدیران بعدی را تا مدتها الاف کرده بود که تبعاتش را جمع کنند و آن چیزی نبود جز وام ازدواج.
اما این پروژه های زود بازده برای سومی خوش پاقدم شد. او وقتی آمد شهری را ب تحویل گرفت با کلی مشکل. که اتفاقا هیچ پروژه نمیه کاره جدی ای برایش نمانده بود. ولی پروژه لازم داشت. او تجربه هر دو شهردار قبلی را داشت. پس نه پروژه ها را آنقدر گسترده کرد که نتواند همه را جمع کند و نه پروژه ها را آنقدر خرد و کوچک کرد که بعدا موجبات خنده و تمسخر شهروندان گردد.
هر چه که او شروع کرد، پروژه ای در خور بود. ولی تا آخرش ایستاد. نمونه اش همین تونل توحید. یا پارک فرحزاد یا اتوبان باکری(آسیا) یا امتداد همت و زین الدین و 137 و سیستم جمع آوری مکانیزه زباله و هزاران اتفاق ریز و درشت دیگر.
امروز که تونل توحید را برای اولین بار رفتم دیدم که چگونه ترافیک روان این تونل تحسین انگیز وقتی روی زمین می رسد و گلوگاههای دوربرگردان بزرگراه چمران را در برابر خود می بیند، چگونه سر به زیر می اندازد و سنگین می شود و شرمگین.
و این تاوانی است که فردای روز هم گریبانمان را خواهد گرفت.
امروز برهه ای از زمان است که فردا، هر چه بالنده شویم و مغرور وقتی اثرات آن را درک کنیم چیزی جز عرق بر پیشانیمان نخواهد نشاند.
خدا کند این دوران نفس گیر زودتر پایان یابد، تا خسران تاریخی این ملت هر چه که می تواند کمتر شود و خجالت هر چه که می تواند دورتر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر