واقعیت این است که در این برنامه چهره خشنی از امام خمینی نشان داده می شود که مرتب از گروه های روشنفکر و منتقد انتقاد می کند و آنها را بی اطلاع از اسلام خطاب می کند. این برنامه به بهترین شکل آیت الله خمینی را در قامت یک رهبر تمامیت خواه و غیر دموکرات و حتی مستبد نشان می دهد که هیچ روزنه ای برای تنفس منتقدین، باقی نگذارده است.
برای نسل جوان و سی و دو سه ساله ها که امروزه شناخت محدودی از آقای خمینی دارند، این برنامه، تاثیر گذار بوده است.
این جوانان اکثرا در فضای رهبری آقای خامنه ای بزرگ شده اند و از همان اوایل کار گوششان از خطابه های ایشان پر است. اما سابقه ای اینچنین ملموس از آیت الله خمینی نداشته اند.
شاید به جرات بتوان گفت که نسل جوان ایران با این برنامه به سرعت دوران «خامنه ای - خاتمی» را با دوران «خمینی - بنی صدر» شبیه سازی خواهد کرد. از طرفی هم تهیه کنندگان می دانند که اتفاقات اخیر «خامنه ای - موسوی» به متناظری که آنها بدنبال آنند یعنی «خمینی-رجوی» تشبیه خواهد شد. تا قبل از این از این رو این برنامه می تواند در ادامه حیات جمهوری اسلامی تعیین کننده شود. اصلاح طلبان و موسوی از زوایه دفاع از خمینی ، به اردوگاه اقتدارگریان حمله می کردند. اما امروز آنها واقعا از این حیث بی سلاح شده اند و اگر بخواهند در برابر خامنه ای از ایت الله خمینی مایه بگذارند، افکار عمومی جوانان دچار تناقض خواهند شد.
از منظر دیگری هم می توان به این برنامه پرداخت. و آن هم توجه به مدلی است که خمینی بعد از حذف همه منتقدان خود پیش برد و توازنی از دو گروه راست و چپ ذیل رهبری خود تشکیل داد همینک توسط خامنه ای دنبال می شود. او نمی خواهد خود رهبر یکی از دو جناح حکومت باشد. او می خواهد رهبر همه باشد و اصلاح طلبها این را نمی پذیرند. به همین دلیل او می خواهد یک دو قطبی ذیل رهبری خود شکل دهد و گروه های اصلاح طلب را با همان مدل خمینی حذف کند.
بنابراین به نظر می رسد پخش این برنامه می تواند دستاوردهای زیر را برای شخص خامنه ای به دنبال داشته باشد:
- زمینه حذف کامل اصلاح طلبان با یک شبیه سازی تاریخی مهیا شود
- اصلاح طلبان در افکارعمومی از هویت یابی ذیل خمینی محروم شوند و نتوانند در برابر خامنه ای به نزدیکی خود به خمینی ببالند
- طرفداران جمهوری اسلامی که بعد از انقلاب در مرز ریزش هستند و دو دل هستند با شبیه سازی دوران فعلی با دوران امام ، به اصطلاح از سردرگمی بین حق و باطل بیرون آیند و حق را که همان خامنه ای است و مانند خمینی عمل می کند بپذیرند.
- موضع نظام برای حذف منتقدین توسط مشروعیت و محبوبیت خمینی تقویت شده و کاملا قاطع و بدون خلل ارائه داده شود.
اصلاحات در داخل جمهوری اسلامی روزهای آخر حیات خود را سپری می کند، پخش این برنامه موجب شده که اگر هم جنبش سبز بتواند این اصلاحات را دوباره جان بخشد، نتواند نسبت به موضوع خمینی و تشبیه خامنه ای به او، خنثی باشد. خامنه ای اکنون خود را به جای خمینی نشانده و جنبش سبز را به جای مجاهدین خلق و نهضت آزادی. پس در این شبیه سازی سرنوشتی جز نابودی برای جنبش سبز در نظر نگرفته است. سران اصلاحات چه بخواهند و چه نخواهند اکنون در این دام قرار گرفته اند. آنها اگر بخواهند در چارچوب همین نظام بازی کنند، یا باید کاملا مطیع خامنه ای باشند که الان خمینی زمان است و یا منتقد او که آن وقت طبق این مدل از نظام اخراج خواهند شد.
من فکر میکنم الان زمان بسیار حیاتی برای سران اصلاحات است. آنان باید تصمیم بگیرند. حذف خشونت بار و دائمی از صحنه سیاست جمهوری اسلامی یا توبه و برگشت به دامان رهبری که آن هم حذف ذلیلانه از صحنه سیاست را برای آنان رقم خواهد شد.
ایا راه سومی هم هست؟
رهبران اصلاحات به خوبی می دانند که باید ذیل قانون اساسی بازی کنند. آنها حول شکاف اقتدارگرایی- مردمسالاری بازی می کنند. به همین دلیل، باید از ورود به هر نوع دوقطبی خامنه ای - منتقدین (که شبیه سازی شده دو قطبی خمینی- ضد انقلاب) است امتناع نمایند.
آنها باید بی توجه به رهنمود های خامنه ای، خود به او رهنمود دهند. مطالبه مردمسالاری از رهبر یکی از جدی ترین این درخواستهاست.
مطالبه حزب اعتماد ملی در خصوص درخواست رفراندوم حذف نظارت استصوابی بسیار حساب شده و به موقع بود.
مطالبه مرزبندی رهبر در برابر ورود نظامیان در سیاست مطالبه ای جدی است.
مطالبه مرزبندی رهبر در برابر عدم رعایت قانون و بی قانونی های فراوان دولت مطالبه ای اساسی است.
به نظر من الان زمان خطاب مستقیم به خامنه ای است. در زمان خمینی منتقدین از وزن برابر با او برخوردار نبودند و به همین دلیل او میتوانست به راحتی آنان را حذف کند. ولی امروز سران اصلاحات باید مستقیما خامنه ای را حول شکاف مردمسالاری و قانون اساسی مخاطب سازند و از او مطالبات جدی ای بخواهند.
اصلاح طلبان ناچارند به راه پر هزینه تری وارد شوند. راهی بینابین پذیرفتن رهبری خامنه ای و یا رد کامل ان.
پذیرفتن مشروط رهبری خامنه ای . مشروط به بازگشت به راه امام و قانون اساسی.و به بیانی دیگر«پذیرفتن مطالبه محوررهبری خامنه ای»
یعنی به صراحت اعلام کنند که اگر خامنه ای موراد مشخصی را که در سیره خمینی وجود دارد و قانون اساسی بر آن تاکید کرده به درستی انجام دهد حاضرند همه اوامر او را اطاعت کنند. این راه پر هزینه است اما بازی را به نفع آنها رقم خواهد زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر